*آوای ققنوس* | |||
![]() |
آخه تا کی تو مملکت ما این نظام آموزشی دربه داغون فرانسه می خواد اجرا بشه.......کافی نیست ......... کل دنیا دارن نظام آموزشی سنتی ایران رو اجرا میکنن (البته به اسم خودشون) اونوقت ما مثل بختک چسبیدیم به این نظام بی پایه و اساس و بدون هیچ تغییری
18،19 سال از عمر بچه تلف می شه تو این نظام در حالی که هیچ چیز از زندگی نمی دونن از دین از خدا...از اخلاق ....
تازه وقتی هم چشم باز می کنی می بینی 20 سال از عمرت رفته هنوز نمی فهمی کجایی .....می بینی به چیزی که می خواستی نرسیدی و یکی از سدهای بزرگ اون کنکــــــــــــــــوره....
حداقل کاش عدالت آموزشی تو مملکتمون بود که اونم خدا روشکر نیست...... توی کنکور مسلما یه دانش آموزی که توی تهران بوده از امکانات بهتری برخورداره.....واگه اون امکانات رو به دانش آموزی توی دورترین نقاط ایران بدن مطمئنا از اون بچه ی تهرانی بهتر می شه......... بچه های اصفهان یا تهران که الان امکانات از سروکولشون بالا می ره اگه رتبه خوبی نیارن جای تعجبه واقعا.....بیارن هم شاهکار نکردن
شاهکار اون دانش آموزیه که بدون هیچ کلاسی رتبه اش خوب بشه.........حالا جالب اینجاست ........بر می گردن بهش می گن چرا رتبه ات خوب شده.......تو تقلب کردی.........(...یادآوری تابستون همین امسال....رستگار رحمانی)
سازمان سنجش به درد هیچی نمی خوره..................اه اه اه اه
امیری اسفندقه خطاب به خاتمی: طبع من از غزل گفته پشیمان شده است
مرتضی امیری اسفندقه شاعر کشورمان که سال 76 شعری به خاتمی رئیس جمهوروقت تقدیم کرده بود با اتفاقات بعد از انتخابات خرداد 88 با سرودن قطعه ای، شعرخود را پس گرفت.
به گزارش ایرنا "امیری اسفندقه" در وبلاگی بنام "ارکین"، نوشته است، درجواب غزلی که خرداد 76 برای خاتمی سروده بودم :
تا بدانستمی زدشمن دوست
زندگانی دوبار بایستی
این قطعه "شعر قطعه واره 7 " این شاعر است که اینگونه آغاز می شود:
خاتمی را به فصاحت غزلی گفتم ناب
که نشانش همه جا و به همه کس بدهد
قیدکردم :نه توشاهی و نه ما شاعر مدح
تا مبادا صله ام جامه اطلس بدهد
کرده بودم به غزل یک دو کَرَت بیدارش
نکند تکیه به او هرکس و ناکس بدهد
**
دیده بانِ شرف و شوکت ایران باشد
خبراز فتنه ی این سقفِ مُقرنس بدهد
دشمنان را به حوادث ،چه صعود و چه نزول
نه مقدس بدهد فیض و نه اقدس بدهد
نقش ایمان و وطن در نظرش باشد پاک
سرو جان برسرِ این نقش مقدس بدهد
**
نه که بیگانه شود با وطن و حرمت دین
تای تقوا بگذارد به زنان دس بدهد
دست دادن به غزالان نه گناهی ست بزرگ
دست ترسم بدهد پا و به کرکس بدهد
نوجوانان وطن را به خیابان بکشد
هدیشان مخمصه در مخمصه محبس بدهد
**
طبع من از غزل گفته پشیمان شده است
برسانید به او: شعر مرا پس بدهد
مرتضی امیری اسفندقه
***گرچه این خبر جدید نیست اما با گذشت یک ماه باز هم دوست داشتم تو صفحه ی وبلاگ من باشه......اینا همه احساسات لطیف یه شاعر هست که با سیاست خیلی قاطی نشده (برداشت آزاد)
بوی.......بوی.......
آهان >>>>بوی مدرسه میاد...
دیشب داشتم با خودم فکر می کردم .....به اول دبستان .....سالها پیش ...روز اول مهر ..... دست در دست مامان ....به سوی مدرسه ...... توی کلاس
مامان ها همشون رفتن در کلاس بسته شد__ صدای گریه__وای سرم رفت
))
اما من که تو دلم قند آب شده بود سلولهای بدنم واسه خودشون جشن گرفته بود از خوشحالی بال در آورده بودم اما بال هام توی اون نیمکت گیر کرده بود ...
توی اون روز اولین صدای جالب ::: صدای معلم .....جالب تر از اون ........
زینگگگگگگگگگگگگگگگگگگ..... چه طولانی و بلند....زنگ فریح## صدای جیغ بچه ها.... اما.......
کلاس اولی ها هنوز گیج می زدن توی اون دنیای خیلی جدید
گفتم داره یه بوهایی می یاد ..... بله بازم بوی مدرسه
یکی می ره اول یکی دوم یکی اصلا نمی ره یکی رفته یکی برده یکی خورده یکی مرده .... چه می دونم بالاخره همه یکی یکی یه کاری کردن....
و اما خاطره های شیرین مدرسه ..... خنده های قاه قاه .... گریه های گاه گاه.....شیطنت های هر روز........
جنگ و دعوا صلح و دوستی
....... قهر و آشتی ...... آشتی آشتی بپر بریم تو کشتی ......
این خاطره ها رو امروز میبرم به پوشه ی صورتی رنگ ، کشوی شونصدم، راهروی وسطی ، خونه ی هزارم ، خیابون چند هزارم مغزم..... نگه می دارمشون تا وقتی زنده ام...........خاطره های دنیای همیشه جدید مدرسه
تا نفسی می رود زندگی جاری ست
چه قشنگ گفت قیصر .....
حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی ....
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود !
میلاد امام حسن (ع) کریم اهل بیت خجسته باد ...
و اما
شهادت امام مهربانی ها ، مولای متقیان علی (ع) را به تمامی شیعیان تسلیت عرض می کنم.
و اینک بغضی بزرگ راه گلوهایمان را می گیرد...
واین آخرین سخنان حضرت قبل از شهادت.....
خطبه 149 نهج الباغه که آخرین سخنان مولایمان علی(ع) است
بهترین دستورات برای جبران غفلت می باشد
ای مردم! هرکس مرگی را که از آن گریزان است- به هنگام فرار - خواهد دید.
دوران زندگی انسان، میدان رانده شدن اوست در جهان،و گریختن از مرگ،
رسیدن است بدان.
چند که روزگار را از این سو بدان سو راندم،و به خاطر دانستن این راز پوشیده اش
کاواندام،خدا نخواست،جز آنکه آن را بپوشاند،
هیهات که این علمی است نهفته-که هیچکس آن را نداند-
امّا وصیت من:
خدا!چیزی را شریک او میارید و محمد(ص) !سنّت او را ضایع مگذارید!
این دو ستون را بر پا بدارید و این دو چراغ را افروخته نگهدارید،
و نکوهشی بر شما نیست مادام که پراکنده نیستید و پایدارید.
هر کس به اندازه توان خود بکوشد، و بر نادانان آسان گیرد و مخروشد،
که پروردگارتان مهربان است و دینتان راست، و امام شما داناست.
من دیروز یار شما بودم و امروز برای شما مایه پند و اعتبار،
و فردا از شما جدا و به کنار. خدا مرا و شما را بیامرزاد!
اگر پای در این لغزشگاه بر جای ماند که هیچ، و اگر بلغزد- و مرگ در رسد،
شیوه روزگار است و روزگار ناپایدار است-.
ما در سایه شاخساران و وزشگاه بادهای وزان و زیر سایه ابرهای گران
به سر بردیم که توده های آن در فضا نابود گردید و نشانه های آن در زمین ناپدید،
و من برای شما همسایه ای بودم،که چند روزی تنم مجاورتان گردید،
و به زودی از من کالبدی خالی خواهید دید.
آرام پس آنکه در جنبش بود،و خاموش،از آن پس که گفتگو می نمود.
پس پند دهد شما راآرمیدن من، و از گردش افتادن دیدگانم، و بی جنبش ماندن
پا ها و دستانم،که این پند پذیران بهتر است از گفتار رسا،
و سخن شنیدنی و شیوا .
شما را بدرود می گویم، بدرود کسی که آماده دیدار است- و دیدارش با پروردگار
است-.
فردا که جای من خالی ماند،و دیگری بر آن نشست، راز درونم را خواهید
دانست و اینکه چه کسی را دادید از دست.
امروز کد آهنگ پدر رو از سامان گذاشتم ...
تا یادمون بیفته بابا ها چقدر زحمت می کشن.
بابا جون دستت درد نکنه.... خیلی دوست دارم .