من اومدم دوستان

شنبه ساعت 7 من دیگه تو خونه بودم

جاتون خالی هم از نظر معنوی صفا کردیم هم از نظر منگول بازی و مسخره بازی

به قول دوستم اسکول شدیم

روز دوشنبه که رفتیم جاتون خالی برو بچ تو مدرسه زده بودن زیر گریه منم که طبق معمول گریه ام در نمیومد

امــــــــــــــــــــا وقتی دیدم دوستم ناراحته مثه رومئو رفتم تو بغل جولیت یعنی همون دوستم

حالا گذشته از اینا تو راهو بگم

اول که فیلم ازدواج به سبک ایرانی رو دیدیم بعدشم قلقلک بود خوب بود بد نبود سلام می رسوند بعد اینا شب شدو وقت خواب این راننده اسکول رفته بود بخاری رو زاد کرده بود همه بچه ها هم عین خرس به خواب عمیقی فرو رفته بودن راننده هم واسه خودش آهنگ عشقولانه گذاشته بودو صفا می کرد بار اول به سرپرستمون گفتم بگو این بخاری رو کم کنه نکرد که نکرد بار دوم به سرپرست مردمون گفتم اونم گفت تاثیری نداشت آخر سر خودم فریاد زدم آقا ما کباب شدیم چرا تو درک نمی کنی

بعد دیدم بخاری رو خاموش کردو کولرو روشن کرد و گفت حالا باشه تا قندیل ببندی

هیچی دیگه گذشت و ما ساعت 3 رسیدیم مشهد رفتیم هتل نسترن 2 خوب بود بد نبود

فعلا که باید برم ناهار بخورم خواستید قسمت های دیگشو از خودم بپرسید

راستی اینم سوغاتی هاتون

این کفش عمو ابوالفضل هست شماره 41 عمو خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اینم واسه بقیه دوستان که خیلی خاطرشون عزیزه