سلام

گفتم چی شد ؟

پاسخ : هیچی نشد یک سال دیگه هم تند و سریع الکی گذشت

خداییش امسال چه گلـــــــــی به سرت زدی ( خر زهره )

تا اومدیم چشم وا کنیم 87 تموم شد یه سال به گور نزدیک شدم

یه پیشنهاد دارم

بیاید همین الان یه رقعه بردارید ( رقعه یعنی تیکه کاغذ ) بالاش بنویسد تصمیمات سال 1388 (نکته : کاغذتون اونقدر کوچیک نباشه که روز دوم عید فامیلا لشکر کشی کردن گم بشه .)

همه ی تصمیماتونو بنویسید . کوچک بزرگ دور و نزدیک .....

خودم هم می خوام همین کارو بکنم اینقده خوبه ....

یه داستان بگم دم عیدی ملت بخندن ...

چندی پیش یه رقعه برداشتم ( رقعه : از آی کیوت استفاده کن ) با یه روان نویس مشکی نشستم روی تاب مدرسه نامه نوشتم به رئیس مدرسه .. گذشت و گذشت تا این که ...

گذشت .....

مدیر مدرسه یه روز به بچه ها گفت : برید تو سالن کارتون دارم.

ما هم رفتیم کلی حرف زد و گفت : یه نامه یکی واسم نوشته بخونم بخندید خستگی تون در بره شستم خبر دار شد که نامه منه ( خداییش نامه ام خیلی مودبانه بود و نص شیوایی داشت ( نص یعنی متن ))

شروع کرد به خوندن همه سالن سکوت کرده بودن عین حرف دل خودشون بود کناریم می گفت ادبیاتش چه خوب بوده تو دلم گفتم خاک تو سرت بگو چه دست به قلمش خوبه آخرش نوشته بودم مدیر گلم امیدوارم که کارایی که شما با ما کردید ما با نسل چهارم نکنیم ... دل شکستن بدتر از خراب کردن کعبه اس

معاون مدرسه گفت : ببنید این دانش آموز با این که عصبانی بوده ولی چه مودبانه نوشته...

مدیره چندباری عذر خواهی کرد که چرا تو جمع خونده نامه رو ولی من نمی بخشمش اما خداییش مدیر با نمکی داریم*

عید خوبی داشته باشید رقعه یادتون نره